وارد شوید ثبت نام

اختلاف و پراکندگی نقد و بررسی بازی گیرز ۵

بازدید: 2,184 بازدید

مقدمه

«گیرز ۵» را می‌توان یکی از متفاوت‌ترین و عجیب‌ترین قسمت‌های این مجموعه قلمداد کرد. منظورم از این جمله نه تنها خود بازی، بلکه مسیری است که مایکروسافت برای معرفی و انتشار آن در نظر گرفت. گیرز ۵ از همان اول با یک ویدیوی کوتاه معرفی شد. سپس سازندگان برای مدتی طولانی به سکوت رفتند و بعد دوباره تنها به انتشار اطلاعاتی از بخش چندنفره اکتفا کردند. طوری که انگار با یک اثر تماما چندنفره طرف هستیم، و نه اثری که خیلی‌ها برای بخش داستانی آن را تجربه می‌کنند. این روند تا چند روز مانده به انتشار بازی ادامه داشت و ما به عنوان مخاطب رسما هیچ چیزی درباره داستان و گیم‌پلی آن نمی‌دانستیم. تنها چیزی که تکرار می‌شد، بزرگ‌تر شدن محیط‍‌ها نسبت به قبل بود. بخش زیادی از این ضعف را می‌توان به مارکتینگ عجیب و ناآشنای مایکروسافت ربط داد که برای اولین‌بار مشابه‌اش را در یک بازی انحصاری می‌دیدیم. چه طرفدار ایکس‌باکس و چه نباشیم، همه خوب می‌دانیم که این پلتفرم شدیدا از ضعف انحصاری‌های درست و درمان رنج می‌برد. در یک کلمه، انحصاری‌های خوب ایکس‌باکس‌وان آنقدر تعدادشان کم است که برای معرفی‌شان در یک مطلب به مشکل برمی‌خوریم و دقیقا نمی‌دانیم دربارشان چه بگوییم! بنابراین، از لحاظ منطقی پیش‌بینی می‌کردیم تا مایکروسافت برای یکی از آخرین انحصاری‌های کنسول ایکس‌باکس‌وان چه از لحاظ کیفیت و چه از لحاظ مارکتینگ سنگ‌تمام بگذارد. ولی مایکروسافت ترجیح داد تا جای ممکن سکوت کند و حرفی از بازی نزند. جوری که بعضی مواقع فراموش می‌کردیم که اصلا گیرز ۵ هم وجود دارد.

جا دارد روی این موضوع تاکید کنم که درباره قسمت جدید مجموعه Gears of War صحبت می‌کنیم؛ مجموعه‌ای که اساسا نقش بسیار مهمی در موفقیت برند ایکس‌باکس داشت و جدا از انحصاری بودن و اهمیتش برای مایکروسافت، یکی از کامل‌ترین و لذت‌بخش‌ترین آثار تیراندازی تاریخ ویدیو گیم به حساب می‌آید. مجموعه‌ای که در خیلی از زمینه‌ها مولفه بود و سازندگان زیادی سعی کردند با الهام از آن، اثر خود را بسازند. برای همین دلیلی ندارد که انتظار کمی از گیرز ۵ داشته باشیم. گیرز ۵ دقیقا جایی است که مایکروسافت باید نشان دهد نسبت به رقبای خود در صنعت دقیقا چه چیز متفاوتی دارد و اصلا به چه دلیلی باید سمت خرید کنسول آن‌ها برویم. یعنی اگر کسی که عاشق بازی‌های ویدیویی است و کنسول مایکروسافت را نداشته باشد، وقتی گیرز ۵ را می‌بیند حسرت آن را بخورد. با این حال، وقتی شخصا به تجربه بازی نشستم خیلی خوب فهمیدم که چرا مایکروسافت در این مدت سکوت کرده بود. چرا در این مدت محتوای خاصی از بخش داستانی ندیدیم. بازی کردن و به پایان رساندن گیرز ۵ نشان داد که استودیو کوالیشن (سازنده اثر) فعلا راه بسیار درازی در پیش دارد و هنوز به بلوغ لازم جهت ساخت یک انحصاری بلاک‌باستر تمام عیار نرسیده.

اختلاف و پراکندگی نقد و بررسی بازی گیرز ۵

این استودیو و ساخته‌هایش در حال حاضر به هیچ وجه نمی‌توانند با آن چیزی که زمانی اپیک گیمز تحویل‌مان می‌داد، رقابت کنند. همان‌طور که گفتم، به عنوان کسی که زمانی با سه قسمت اول مجموعه زندگی کردم، انتظار زیادی از گیرز ۵ داشتم. از همه مهم‌تر هنگامی که «راد فرگوسن» ادعا کرد بهترین گیرز تاریخ را ساخته‌اند، پیش خود گفتم حتما این قسمت قرار است کل مجموعه را به سطح و مدار دیگری ببرد و پایانی بر داستان تلخ تکراری انحصاری‌های ایکس‌باکس‌وان باشد. علاوه بر این، به یاد دارم که دو روز مانده به انتشار بازی بود که عده مختلفی زبان به تحسین بازی گشودند و از جاه‌طلبانه بودن آن می‌‌گفتند. همه این‌ها باعث شد تا همه‌جوره خودم را برای بازگشت به روزهای خوب مجموعه آماده کنم، چرا که اگر بخواهم صادقانه بگویم اصلا از قسمت چهارم لذت نبردم و تنها چیزی که از آن به یاد دارم، به طوفان‌های فک‌براندازش مربوط می‌شود!

اما متاسفانه بعد از تجربه نهایی اثر متوجه شدم که گیرز ۵ نه تنها آن چیزی نبود که فکرش را می‌کردیم، بلکه با اختلاف بدترین و ضعیف‌ترین شماره اصلی کل سری است. اثری که مقابل‌مان قرار گرفته نه تنها چیزی به فرمول جواب پس داده گیرز اضافه نمی‌کند، بلکه برخی از اصلی‌ترین مشخصه‌های مجموعه را هم زیر پا می‌گذارد. بزرگ‌ترین نکته مثبت گیرز ۵ همان چیزی است که در قسمت‌های پیشین دیده بودیم: گرافیک فوق‌العاده و سیستم تیراندازی لذت‌بخش.

جنگ داخلی

داستان گیرز ۵ جای صحبت بسیار زیادی دارد. اگر روند کلی قصه‌ی دنیای بازی را دنبال کرده باشید حتما می‌دانید که نویسندگان با شماره چهارم مسیر کاملا متفاوتی را در پیش گرفتند و دنیای گیرز را با تغییراتی مواجه کردند. در نگاه اول، این تغییرات چندان خود را در شماره چهارم نشان نمی‌دادند یا حداقل اینکه ما متوجه نشدیم که دقیقا چه آینده‌ای در انتظار این کاراکترها است. با این حال، با عرضه گیرز ۵ حالا دقیق‌تر می‌توانیم بگوییم که مسیر داستانی مجموعه دقیقا به کدام سمت رفته است و قصد دارد در آینده به کجا برسد. پیش از اینکه سراغ روند اصلی قصه برویم، می‌خواهم از فضاسازی و اتمسفر دنیای بازی بگویم. در سه شماره اول سری که در اصل ریشه‌ها و اصالت بازی را در برمی‌گیرند، ما با یک دنیای مصیب‌زده و فاجعه‌بار سر و کار داریم؛ دنیایی که در آن نسل بشر با وجود تهدیدی با نام لوکاست‌ها در خطر بود و کاراکترهای آن با مشکلات عدیده روانی دست و پنجه نرم می‌کردند. کاراکترهایی که هر کدام مسائل شخصی و منطقی خود را داشتند و سعی داشتند تا جای ممکن از خود و خانواده‌هایشان محافظت کنند. در این مسیر، عده زیادی کشته شدند و عده زیادی هم جان سالم به در بردند. با این حال، در پایان شماره سوم این درگیری‌ها کمی آرام‌تر شد و به نظر می‌رسید که حالا انسان‌ها می‌توانند با خیال راحت در کنار هم زندگی کنند. سپس در قسمت چهارم همه چیز برعکس شد. یعنی در ابتدا اینطور به نظر می‌رسید که نسل لوکاست‌ها به پایان رسیده و حالا انسان‌ها بر جایگاه قدرت تکیه زده‌اند و سال‌ها از آن جنگ‌ها گذشته است. دیگر خبری از آن دنیای فاجعه و کاراکترها نبود. همه چیز آرام و در صلح به نظر می‌رسید. بر این اساس، تصمیم نویسندگان مبنی بر عوض کردن شرایط انسان‌ها باعث شد تا بازی از آن ماهیت و اتمسفر آشنای خود تا حد بسیار زیادی فاصله بگیرد.

اختلاف و پراکندگی نقد و بررسی بازی گیرز ۵

در واقع تاثیرات این موضوع را می‌توان به راحتی در گیرز ۵ مشاهده کرد. به شخصه آن محیط‌ها و رنگ‌بندی‌های مرده و خاکستری سه قسمت اول را بیشتر دوست داشتم. در گیرز ۵ داستان جوری رفتار می‌کند که انگار لوکاست‌ها و سایر دشمنان تهدیدی برای انسان نیستند. در واقع بازی دوست دارد این پیام را به مخاطب بدهد، اما در انتقال آن موفق نیست. گیرز ۵ بیش از اینکه به اصل و ریشه خودش شبیه باشد، به فیلم‌های ابرقهرمانی مارول و دی‌سی شبیه شده است. این شباهت را می‌توان در نحوه کارگردانی میان‌پرده‌ها و رنگ‌بندی محیط و حتی معماری آن‌ها به راحتی دید. اولین مشخصه دنیای گیرز باورپذیر بودنش بود. اما در گیرز ۵ احساس می‌کردم در حال تماشای قسمت جدید اونجرز یا چیزی شبیه به آن هستم؛ آن دسته فیلم‌های تاریک و در عین حال کمدی‌ای است که در نهایت همه چیز به خوبی و خوشی تمام می‌شود. از طرفی روشن‌تر شدن دنیای بازی روی کاراکترها و اخلاقیات آن‌ها هم تاثیر گذاشته است. برای مثال، آن‌ها دیگر اهمیتی برای دشمنان و حتی جان هم‌تیمی‌هایشان قائل نیستند و بسیار خودخواه رفتار می‌کنند. بیشتر کاراکترهای داستان بیشتر از اینکه نگران جوخه خود باشند، اهداف اصلی خود را دنبال می‌کنند. به عنوان بازی‌کننده، دیدن چنین مواردی باعث می‌شود تا تنش بازی از بین برود و نگرانی خود را نسبت به اتفاقات آینده از دست بدهم. شاید درست نباشد به خاطر چنین مسئله‌ای از گیرز ۵ ایراد بگیریم چرا که این مسیر در ابتدا در قسمت چهارم شروع شد و در اینجا تنها اثرات آن را می‌بینیم. با این حال، شخصا از حال و هوای تازه دنیای گیرز لذتی نمی‌برم و باور دارم اگر این مجموعه می‌خواهد به روزهای اوج خودش بازگردد، باید کاراکترهای جدیدش را دوباره در همان فضا و محیط‌ها قرار دهد و طوری رفتار کند که جان هیچکس در این دنیا در امان نیست.

این جنگ تمامی ندارد

پیش از انتشار بازی، تقریبا همه هواداران انتظار یک تغییر بزرگ را در روند گیرز ۵ داشتند. در واقع خیلی‌ها بعد از دیدن تغییرات God of War و نتایج آن فهمیدند که حفظ هسته اصلی گیم‌پلی نباید برای همیشه ادامه داشته باشد و حتی می‌توان با ایجاد تغییراتی بنیادین، آن را به یک اثر به مراتب بهتر تبدیل کرد. با این باور، همه منتظر بودیم تا بالاخره سازندگان تغییری چه در ساختار گیم‌پلی و چه در اصلی‌ترین المان‌های بازی به وجود بیاورند. شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین تغییر گیرز نسبت به قبل، بزرگ‌تر شدن محیط‌ها باشد. این‌بار در گیرز ۵ محیط‌ها بسیار بزرگتر شده‌اند و دست‌تان کاملا باز است که با استفاده از نقشه، به هر نقطه‌ای که خواستید بروید. گفتنی است که مراحل خطی همچنان جزء بازی هستند و اتفاقا به عقیده من بهترین لحظات گیرز ۵ نه در مراحل محیط‌باز، بلکه در مواقعی که یک داستان خطی و مشخص را روایت می‌کند اتفاق می‌افتد. حقیقت این است که سازندگان سعی داشتند با تبلیغ بزرگ‌تر شدن محیط‌ها و از این دست چیزها، گیرز ۵ را متفاوت جلوه دهند. با این حال، بازی در زمان‌هایی که ساختار محیط‌باز به خود می‌گیرد، واقعا هیچ حرفی برای گفتن ندارد. محیط‌ها واقعا خالی هستند و عملا به جز چند ماموریت فرعی کوتاه و ساده، نمی‌توانید کار خاصی انجام دهید. در مواقعی که بازی کاملا دست‌تان را باز می‌گذارد، باید با دستگاه خود بین نقاط مختلف جا به جا شوید. در این بین، نه اتفاقی خاصی برای‌تان رخ می‌دهد و نه محیط‌ها آنقدر پیچیده هستند که بخواهید درشان سرک بکشید تا بلکه چیزی پیدا کنید. در این بین طراحان مراحل سعی کرده‌اند با گذاشتن نشانه‌ای در محیط – مثل یک پرچم زرد رنگ – بازی‌کننده را به سمت انجام ماموریت‌های فرعی سوق دهند و راه را به آن‌ها نشان دهد. این دسته از ماموریت‌ها داستان خاصی ندارند ولی از انجام دادن‌شان لذت خواهید برد و شاید اگر کمی کنجکاو باشید، بتوانید اطلاعات تازه‌ای را از دنیای گیرز به دست بیاورید. با این حال، شاید بهتر می‌بود که همه چیز تنها به شلیک کردن و کشتن دشمنان محدود نمی‌شد. تقریبا روند تمامی مراحل فرعی اینطوری است که به یک نقطه خالی می‌روید و باید برای انجام شدن کاری کمی صبر کنید. در این نقطه دشمنان بر سرتان می‌ریزند و باید تلاش کنید تا زمان انجام شدن کار، زنده بمانید و همه را بکشید.

اختلاف و پراکندگی نقد و بررسی بازی گیرز ۵

نمایش قدرت

تقریبا غیرممکن است که گیرز ۵ را تجربه کنید، اما گرافیک و جلوه‌های بصری آن توجهتان را جلب نکند. بازی از نظر گرافیکی یکی از کامل‌ترین و بهینه‌ترین آثاری است که تاکنون برای کنسول ایکس‌باکس وان ساخته شده. در واقع گیرز ۵ را می‌توان الگویی در نظر گرفت که نهایت قدرت‌‌ کنسول‌های نسل هشتمی مایکروسافت را به نمایش می‌گذارد. با اینکه بازی را روی ایکس‌باکس وان اس تجربه کردم، اما گرافیک و جلوه‌های بصری آنقدر تمیز و باکیفیت کار شده‌اند که باورش نمی‌کنید. سایه‌ها، کیفیت بافت‌ها و به خصوص نورپردازی‌ها در بالاترین سطح خود هستند. مطمئنا حین تجربه بازی بارها به ریزه‌کاری‌ها و جزئیاتی برخورد خواهید کرد که توجهتان را حسابی جلب می‌کند. نکته‌ای که باعث می‌شود گیرز ۵ را از نظر فنی یکی از بهترین‌ها بدانیم، روان و پولیش بودن بازی است. در تمام طول زمانی که مشغول تجربه اثر بودم، چه در بخش تک‌نفره و چه در بخش چندنفره، کوچک‌ترین باگ یا مشکل فنی به چشمم نخورد. اگرچه نمی‌توانیم گیرز ۵ را از لحاظ روند و داستان یک اثر فوق‌العاده بنامیم، اما بازی قطعا می‌تواند به عنوان بزرگ‌ترین انحصاری مایکروسافت در سال‌های اخیر گرافیک دسته‌اول و بی‌نظیری را تحویل دهد. شاید کمی سخت‌گیرانه به نظر برسد، اما با وجود تمام تحسین‌هایم باید اعتراف کنم که گیرز ۵ حداقل در زمینه تخریب‌پذیری و تاثیرات بازی‌کننده روی محیط می‌توانست کمی بهتر عمل کند. در این نمونه، مثلا وقتی با اسلحه خود به یک نقطه مشخص شلیک می‌کنید اتفاق خاصی نمی‌افتد و نهایتا چند دایره سیاه‌رنگ از گلوله‌های‌تان روی سطوح باقی می‌ماند. فراموش نکنیم که قسمت‌های اول مجموعه زمان خود هم از لحاظ گرافیک بهترین بودند، هم توجه زیادی به جزئیات ریز داشتند.

اختلاف و پراکندگی نقد و بررسی بازی گیرز ۵

گرفتاری در برزخ

در ساعات اولی که مشغول تجربه گیرز ۵ بودم، حسابی از بازی لذت بردم و فکر می‌کردم که بالاخره طلسم انحصاری‌های ضعیف مایکروسافت به پایان رسیده است. اما هر چقدر که بیش‌تر جلو می‌رفتم، بازی بیشتر ناامیدم می‌کرد. گیرز ۵ دقیقا تکلیفش با خودش مشخص نیست. از طرفی می‌خواهد تغییری در روند بازی ایجاد کند، از طرفی دیگر هم می‌خواهد همین چیزهایی را که دارد حفظ کند و دو دستی به آن‌ها بچسبد. به خاطر همین مکانیک‌های جدید بازی چندان تاثیرگذار نیستند و همان موارد خوب قبلی هم کم‌کم جذابیت خود را از دست می‌دهند.

گیرز ۵ بازی خوب و قابل‌قبولی است. اما گیرز خوبی نیست. گیرز ۵ شاید بتواند در نشان دادن قدرت موتور آنریل انجین و کنسول ایکس‌باکس وان موفقیت‌آمیز عمل کند، ولی از نظر داستانی، کارگردانی و طراحی حرف خاصی برای گفتن ندارد و نمی‌تواند به عنوان غول انحصاری مایکروسافت ظاهر شود. شاید بهتر باشد استودیوی کوالیشن برای مدتی از این مجموعه فاصله بگیرد، سراغ ساخت اثر کاملا جدیدی برود و آنجا آزمون و خطاهای خود را انجام دهد. سپس با تجربه‌ای که به دست می‌آورد، سراغ ساخت قسمت جدید برود و به بهترین شکل ممکن پرونده سری را ببندد.

 

فروشگاه اینترنتی بابانو

دسته‌بندی اخبار گیم
اشتراک گذاری
نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج + 16 =

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

ورود به سایت